چون مدينه شد نمايان گفت زينب آمدم *** اي مدينه! بي کس و بي يار و ياور آمدم
اي مدينه! وقت رفتن بود حسينم همسفر *** حاليا بي حضرتش چون مرغ بي پر آمدم
اي مدينه! داشتم پيش ازسفر چندين امير *** وقت برگشتن چنين محزون ومضطر آمدم
اي مدينه! جسم شاه دين نهادم کربلا *** درحقيقت پيکري هستم که بي سرآمدم
اي مدينه! ماه من عباس نام آورزکين *** شد به خاک وخون و اکنون بي برادر آمدم
اي مدينه! ره مده ديگر مرا درکوي خود *** باعزيزان رفته بي سردار و افسر آمدم
اي مدينه! وقت کوچيدن بُدم باغي زگل *** سبزو خرم آن زمان، امروز بي بر آمدم
اي مدينه! کوفيان کشتند جانانم به ظلم *** بر مزار جدّ، پي احقاق داور آمدم
اي مدينه! اکبر و هم قاسم و اصغر ز کف *** همچو گوهر دادم و با ديده تر آمدم
مينوئي
مدينه ,*** ,آمدماي ,بي ,وقت ,چون ,آمدماي مدينه ,مدينه وقت ,خرم آن ,آن زمان، ,سبزو خرم
درباره این سایت